ساده زیستی افتخار طلبگی
یک از کارهای ناشایستی که در این چند سال اخیر در میان برخی از حوزویان باب شده است ، روی آوری آنان به زندگی مرفه و علاقه پیدا کردن به ظواهر دنیوی است .
طلبه ای که نخواهد هم چون مردم جامعه زندگی کند و در شرایطی که بسیاری از طلاب و مردم در تنگنای شدید اقتصادی به سر می برند و به سختی و زحمت زندگی خود را اداره می نمایند ، بخواهد هم چون اغنیای جامعه و مرفهان بی درد و همانند بسیاری از دانشگاهیان زندگی نماید ، گناهی نابخشودنی مرتکب شده است .
این چنین طلبه ای هم محبوبیت خود را از دست خواهد داد و مردم به او دیگر به چشم یک روحانی و طلبه نگاه نخواهند کرد و هم به حوزه مقدس علمیه ضربه خواهد زد و باعث بدنامی طلاب و روحانیون خداجو و خدا ترس خواهد شد .
شاید بهانه این گونه حوزویان این باشد که ما با زحمت و تلاش خود این ثروت و مال را به دست آورده ایم و حق ما این است که آن گونه که خود و خانواده مان دوست داریم زندگی نماییم !
در جواب این استدلال سست و فکر ناصواب باید گفت در طول تاریخ کم نبودند علمای بسیار بزرگ و نام داری که می توانستند زندگی بسیار مرفهی برای خود و خانواده هایشان بر پا کنند و بدون کمترین دغدغه مالی روزگار خود را به راحتی بگذرانند اما آنان نیک می دانستند که این گونه زندگی کردن باعث دلسردی و روی گردانی مردم از اسلام خواهد شد و ضربه سنگینی به مذهب تشیع خواهد زد.
مگر امیرالمومنین علی علیه السلام که مقتدای همه ماست از دست رنج و تلاش خویش ثروت زیادی به دست نیاورد .مگر آن امام مظلوم نمی توانست هم چون سایرین زندگی مرفهی از دست رنج حلال خود برای خویش و خانواده اش برپا کند اما حضرت ثروت خود را به فقرا می بخشید و خود هم چون فقیر ترین افراد جامعه زندگی می کرد و روزها را با گرده نان جوی خشکیده ای سپری می نمود تا نکند مسلمانی از شدت و فشار شدید و بی امان و طاقت فرسا و کشنده فقر دست از دین و آیین خویش بردارد.
بت شکن بزرگ قرن امام خمینی می توانست به راحتی و از حلال ترین مال ها بهترین و با رفاه ترین زندگی را برای خود و همسر و فرزندانش فراهم نماید اما همه دنیا در نهایت تعجب دیدند
که وی چگونه در نهایت ساده گی و بی آلایشی زندگی نمود و به خانه ای ساده و چند دست لباس محقر قناعت نمود و آلوده دنیا نشد و بی جهت نیست که مردم این گونه امام خود را دوست داشتند و می دارند و به او و نام و یاد او عشق می ورزند و پس از سال ها رحلت او هنوز او را امام و پیشوای خود می دانند .
امام خمینی هم خود ساده زیست بود و هم روحانیون و طلاب را با عمل و سخن خویش به بی آلایشی و پشت پا زدن به دنیا و بسنده کردن به یک زندگی ساده طلبگی سفارش می کرد.
ایشان درباره اهمیت بالای ساده زیست بودن روحانیت و پرهیز از زندگی همراه با تجمل می فرمایند:
«مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را پیاده کردند و طاغوت را از میان بردند،
کیفیت زندگی اهل علم است اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان».
مگر رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در نهایت ساده گی و هم چون یک طلبه ی مبتدی زندگی نمی کنند از این رو است که ایشان برعکس تمام رهبران دنیا رهبری هستند که مردم کشورش به او عشق می ورزند .
روحانیت باید بتواند با مردم ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی و دوستانه بر قرار نماید . اگر روحانیون از مردم جدا شوند دیگر نمی توانند به رسالت خود عمل نمایند و کارایی خود را از دست خواهند داد .
یکی از علمای شیعه که با وجود برخورداری از مقام والای مرجعیت و بهره مندی از دوستان و مریدان بسیار و در دست داشتن وجوهات بسیار زیاد در نهایت بی آلایشی زیست و هیچ گاه دنیا زده نشد حضرت آیت الله العظمی تبریزی است .
همسر ایشان درباره زندگی ساده و بی آلایش و زاهدگونه این مرجع بزرگ می گوید :
اوایل مرجعیت فقیه مقدس مرحوم میرزا جواد تبریزی،چادرم بر اثر کهنگی قرمز شده بود به طوری که در بین مردم بر من سخت بود که آن را بر سر کنم .
به مرحوم میرزا گفتم که یک چادر جدید می خواهم. مرحوم میرزا فرمودند: ان شاء الله بعدا، فعلا پولی غیر وجوه ندارم.کمی صبر کنید .
هم چنین فرزند ایشان در این باره می گوید :
در طول عمر شریف مرحوم میرزا مشاهده نشد که ایشان چیز غیر متعارف خریداری کند یا چیزی را تهیه کنند که وقت آن نرسیده و به تعبیری « تحفه » حساب می شود ، بلکه هر آنچه تهیه می کردند در سطح قشر متوسط جامعه بود یک روز در بازار ، میوه ای را مشاهده کردم که تازه به بازار آمده بود ، تهیه کرده و سر سفره ناهار حاضر کردم .
ناگهان مرحوم میرزا ناراحت شد و خطاب به خانواده گفت : جرا این میوه را خریدند ، وقت آن نیست اگر مردم ببینند چه می گویند ؟ از حساب متعارف زندگی خارج نشوید و کاری نکنید که مردم احساس کنند ما غیر از آن ها هستیم .
آن گاه فرمودند : « این میوه را از سفره بردارید » و ناراحتی خود را ابراز کردند . ایشان همواره تذکر می دادند باید طوری عمل کنید که وقتی مردم شما را مشاهده کردند ، درس بگیرند . آخر چه طور میوه ای را که هنوز فصل آن نشده و مردم توانایی ندارند از آن استفاده کنند ، تهیه کرده اید .