قبل از طلبگی بخوانید
سر درگمی و ندانستن چگونگی تحصیل در طلبگی یکی از بزرگترین دغدغه هاست. به همین دلیل برخی از طلاب در همان سالهای ابتدایی ممکن است حوزه را ترک کنند. عدم تشخیص صحیح درباره اهداف و همچنین انگیزه های متفرقه در ورود به حوزه یکی از عوامل گریز از حوزه هاست.
متاسفانه هنوز به این نکته مهم و اساسی در مدارس ما توجه لازم نمی شود. اینکه هر طلبه ای بداند برای چه به حوزه آمده و بعد از تحصیل قصد دارد به چه کاری مشغول شود خود نکته ای است بسیار حائز اهمیت.
این سردرگمی دو راه بیشتر ندارد یا سبب دلزدگی از حوزه و دروس آن شده و یا در صورتی که شخص در حوزه بماند نمی تواند شخصیت تاثیرگذاری شود و یا کار درستی را در درست بگیرد. لذا بیهوده و رها به ادامه تحصیل می پردازد.
به همین دلیل لازم است طلاب در همان اوائل طلبگی مسیر و هدف خود را مشخص کرده و در همان زمینه گام بردارند.
برنامهریزی طلبه باید به گونهای باشد که در نهایت دورة تحصیل و آموزش خود توانا شده باشد.
یعنی به خوبی بتواند در یک موضوع ظاهر شود و اثری ارائه کند. طلبه باید دستکم در یک زمینه یا موضوع، جلوة ویژه داشته باشد و بتواند کار ماندگار و اثر درخشانی از خود عرضه کند.
در آن زمینة تخصصی ضربالمثل و انگشتنما و مورد اعتماد باشد. طلبه باید از خود سؤال کند «تصمیم داری 10 سال دیگر در جامعه چه مسئولیت و خدمتی را بر عهدهگیری و چه نقشی را ایفا کنی؟ » و به گونهای تفصیلی به آن پاسخ دهد و در آن به یک نتیجه قاطع برسد.
این پاسخ به یک انتخاب بزرگ میانجامد که رنگ عمومی زندگی فرد را تحت تأثیر قرار داده و آیندة او را جهت میبخشد.
چنین انتخاب بزرگی مانند هر امر کوچک و بزرگ دیگری نیازمند عنایت ویژه و هدایت الهی است و جز با استمداد از خدا تضمین شده و اطمینانبخش نیست. درخواست عاجزانه و متضرعانه از پروردگار و طلب هدایت از درگاه دلیل المتحیرین لازمه بیجایگزین این اقدام خطیر است.
طی این فرایند مقدماتی نیاز دارد که طلبه به مرور باید این مقدمات را طی کند. انتخاب درست گرایش تخصصی یک شبه یا یکباره امکانپذیر نیست و با قرعه و استخاره، یا تعبد به سخن یک استاد مورد اعتماد حاصل نمیشود. این انتخاب تنها در یک فرایند طولانی مدت صورت میپذیرد.
برای تشخیص گرایش تخصصی هرگز نباید شتابزده عمل کرد؛ باید حوصله، تلاش و زمان شایستهای صرف گردد و آگاهی و اطلاعات فراوانی به دست آید.
کسی که در سالهای نخست طلبگی برای گرایش آیندة خود تصمیم قطعی گرفته، مانند کودک دبستانی است که آرزوی پرواز در سر میپروراند و ادعا میکند که در آینده خلبان خواهد شد.
چه بسا این کودک در آینده خلبان هم بشود ولی از امروز نمیتوان به او پیشنهاد کرد که در دانشگاه ثبت نام کند و آموزش تخصصی پرواز ببیند.
همین دانشهای عمومی که تا انتهای دبیرستان خوانده میشود مقدمة لازم برای خلبان شدن اوست. انبوه خوانی و اطلاع از فضاهای متنوع به دو جهت لازم است؛ یکی به جهت اطمینان از درستی انتخاب با نظر به گزینههای رقیب و راههای جایگزین و دیگر استفاده از آن دانشهای عمومی در حوزة تخصصی انتخاب شده.
حرکت منطقی به سوی تخصص در یک مدل مخروطی اتفاق میافتد. یعنی دایرة دانشها و فعالیتهای متفرق شخص آرام آرام و لایه لایه تنگتر میشود.
تا به نقطهای میرسد که تمام فعالیتهای او بر موضوع تخصصی متمرکز میشود. به بیان دیگر تنوع دانشها و مهارتها پیشنیاز تخصص است.
این پیشنیاز تنها در موضوع تخصص منحصر نمیشود و از یک حوزة گسترده آرام آرام به سوی یک کانون تمرکز پیش میرود و دامنة دانشها محدودتر میشود.
بنابراین تأکید بر الگوی تخصصمحور به معنای نفی جامعیت به صورت مطلق نیست. بیشک پیش از ورود به تخصص باید دورههای عمومی را گذراند و جامعیت محدودی را به دست آورد.
اما نمیتوان انکار کرد که جامعیت به معنای گستردة آن ممکن نیست. بنابراین باید به یک جامعیت نسبی معتقد بود. حدود و ثغور این جامعیت بسته به توانایی افراد، حوصله و تلاش و همت آنان و نوع گزینههای انتخاب شده متفاوت است. بدیهی است که با علم بیشتر بهتر میتوان خدمت کرد و مؤثرتر میتوان بود.
اگر کسی بتواند در چند رشته صاحب نظر و متخصص شود به یقین از کسی که تنها در یک رشته متخصص شده قویتر و کارآمدتر خواهد بود.
به همین جهت برای بهدست آوردن تخصص نمیتوان در یک مدل خطی و مستقیم به سوی آن حرکت کرد و از همان آغازِ انتخاب، تمام فعالیتها و مطالعات دیگر را تعطیل کرد.
سرّ این توصیه در ترابط دانشها و مهارتها نهفته است. به جهت پیوند وثیق علوم، چارهای از جستجوی موازی و عرضی آنان نیست. اما این پرخوانی و پردانی و اطلاعات عمومی به مرور و درگذر زمان کنترل و محدود میشود.
مراحل و فرایند تحصیل دانش و مهارت به سان یک هرم چهارطبقه است. طبقة زیرین این هرم که در قاعده قرار گرفته طبقة آشنایی است و بالاتر از آن به ترتیب تسلط و تخصص و تحقیق قرار دارد.
در محور افقی دانشها را فرض میگیریم و در محور عمودی تسلط علمی و عمق نگاه را و نیز زمان را که با کسب تسلط و عمق نگاه نسبت مستقیم دارد.
هرچه زمان پیش رود گسترة کاری محدودتر میشود اما تخصص یعنی اشراف علمی و مهارتی افزایش مییابد. همانطور که هرچه تسلط بیشتر شود دایرة دانشها محدودتر میشود.
طبقة اول بسیار گسترده و مشتمل بر علوم و مهارتهای متنوع و فراوانی است. این دانشها و مهارتها به رغم فراوانی در سطح نازلی قرار دارند.
در این مرحله طلبه باید از دانشهای فراوانی آگاه باشد و مهارتهای بیشماری داشته باشد و به معنای واقعی کلمه جامع المقدمات باشد، یعنی با همة علوم (عقلی، نقلی، انسانی، غریبه و. . . ) در سطح آشنایی مقدماتی و اجمالی ارتباط برقرار کند و بدانها مجهز گردد.
در طبقة دوم دانشها و مهارتها کمتر میشوند. یعنی از میان همان دانشها و مهارتهای گذشته برخی انتخاب شده و با عنایت بیشتری دنبال میگردند به صورتی که طلبه در آن به تسلط برسد.
ملاک تسلط این است که طلبه بتواند با متون تخصصی آن علم ارتباط برقرار کند و از آخرین دستاورد آنها استفاده کند. گرچه خود آمادگی تولید چنین دستاوردی را ندارد.
طبقة سوم تنها مشتمل بر چند دانش است. اما این حوزه کاملا تخصصی است و در سطح بسیار بالاتری قرار گرفته و ریزبینی و ژرفکاوی در آن افزون گشته است. طلبه در این لایه آمادگی و قابلیت تولید آثار ویژه و سخن محکم فنی دارد و میتواند عرضة ممتازی داشته باشد.
در راس این هرم تحقیق قرار گرفته که طبیعتا جز در یک یا چند موضوع از همان حوزة تخصصی امکانپذیر نیست. یعنی قابلیت تحقیقی که در طبقة قبل احراز شده تنها در یکی دو موضوع به فعلیت کامل میرسد یعنی آثار تحقیقی فراهم آمده توسط یک نفر بسیار کمتر از اندازه توان تخصصی او است.
فرصت طی این فرایند و تشخیص نهایی گرایش تخصصی بینهایت نیست. برای این منظور نمیتوان همة فرصت تحصیل را هزینه کرد! بنابراین لازم است نقطة پایان این تصمیمگیری معلوم باشد.
طلبه پس از اتمام سطح یک (پایان لمعه) باید به نتیجه برسد و اگر به هر جهت نتیجهای حاصل نشد حداکثر تا پایان سطح 2 (مکاسب و کفایه) باید تصمیم خود را نهایی کند، یا با مطالعه و مشاوره و تأمل، و یا با ترجیحات ثانویه مثل استخاره و قرعه و اصول عملیه که احکام ظرف تردیداند.. زیرا کمی اشتباه در تشخیص بهتر از یک عمر تحیر است. پس از پایان 10 سال هر انتخابی که صورت گرفت هرگز نباید تغییر کند.